تکلیف امروز ما
یه نقاشی سخته
نقاشیِ گربهای
که بالای درخته
بابا جون مهربون
به دادِ من رسیدش
گربۀ رو درخت رو
بابا جونم کشیدش
تو نقاشیِ دوستام
چیزی نبود رو به راه
گربۀ تو نقاشی
خطخطی بود و سیاه
آموزگار ما گفت
چقدر قشنگ کشیدی
تنهایی و با دقت
چه نقشی آفریدی
دیدم باید راست بگم
هر چند کسی ندیده
بگم بابام گربه رو
روی درخت کشیده
وقتی شنید معلم
راستشو از زبانم
گفتش با راستگویی
مثل یه قهرمانم
شاعره: خانم زینب کثیری