مامان با مهربانی صورت مونا را بوسید و گفت:” مطمئنم بهترین کار را انجام می دهی.”

مونا لبخند کمرنگی زد . آرام دستانش را از بین دست­های مامان بیرون کشید و وارد حیاط مدرسه شد. سرِ صفِ صبحگاه، به صحبت های دیشب فکر می ­کرد. بابا گفته بود:” همیشه باید راست بگوییم. حتی اگر از تنبیه شدن بترسیم.”

مونا دلش می­خواست نترسد؛ ولی اصلا از سرزنش شدن جلوی دوستانش خوشش نمی ­آمد.

بعد یادش آمد که مامان گفته بود:” خدا راستگوها را دوست دارد و به آنها کمک می ­کند.”

سرِ کلاس همه ­اش به این فکر می ­کرد که چطور حرفش را بگوید.

زنگ تفریح به صدا در آمد. بچه ها به سمت حیاط دویدند. ولی مونا آرام از کلاس خارج شد. در حیاط دنبال خانم ناظم گشت. وقتی او را دید، سلام کرد. خانم رضوی با لبخند جواب سلامش را داد. مونا همانطور که سرش پایین بود گفت:” خانم می ­شود بیایید برویم به کلاس ما؟!”

خانم رضوی کمی تعجب کرد، ولی با همان لبخند همیشگی گفت:” بیایم کلاس شما؟! برای چی دخترم؟”

مونا جواب داد:” شما بیایید. آنجا برایتان میگویم. خواهش می کنم.”

خانم رضوی وقتی اصرار مونا را دید، قبول کرد. اول با هم به دفتر مدرسه رفتند. خانم رضوی از خانم امینی خواهش کرد چند دقیقه در حیاط مراقب بچه ها باشد. بعد با هم به کلاس مونا رفتند. مونا به انتهای کلاس رفت و گفت:” خانم ببینید اینجا گچ دیوار ریخته.”

خانم رضوی سری تکان داد و گفت:” چه بگویم دخترم؟ همین تابستان دیوارهای مدرسه نقاشی شدند. ولی متاسفانه بعضی بچه ­ها اصلا مواظب نیستند.”

قلب مونا تندتند می­ زد. برای اینکه پشیمان نشود خیلی سریع گفت:” خانم اینجا را من خراب کردم. دیروز وقتی زنگ آخر خورد با عجله چترم را برداشتم. حواسم نبود نوک چترم خورد به دیوار و اینجوری شد. خودم هم خیلی ناراحت شدم.”

بغض مونا ترکید و زد زیر گریه. خانم رضوی مونا را بغل کرد و گفت:” گریه نکن دخترم. گاهی پیش می­آید. ولی بهتر است بیشتر مواظب باشیم.”

مونا که کمی آرام شده بود گفت:” دیشب برای پدرم تعریف کردم. پدرم گفتند احتمالا خودشان می ­توانند دیوار را درست کنند. خانم می­ شود یک روز عصر  به مدرسه بیایند؟”

چشمان خانم رضوی برق زد و با لبخند گفت:” بله حتما.” بعد سرمونا را بوسید و گفت:” تو دختر شجاع و راستگویی هستی مونا جان. اگر همه ­ی ما بیشتر مراقب وسایل، و محیط اطراف باشیم، و سعی کنیم اشتباهاتمان را جبران کنیم، همه ­جا قشنگ ­تر می شود.”

نویسنده: خانم شکوفه سلطانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *